۲۶ آذر لختگی سازمانی(اینرسی)
اینرسی یا لختگی سازمانی از جمله موارد مهم از مانع پیشرفت افراد است که از عوامل مختلفی سرچشمه می گیرد.
تا حالا شده از خود بپرسیم که چرا ما در کسبوکار، زندگی، سازمان و … بیانگیزه هستیم؟ چرا برخی از سازمانها اینرسی یا لختگی سازمانی دارند و آنچه که باید و شاید میل به پیشرفت و توسعه و آنچه که هدف نامیده میشود ندارند؟
لختگی سازمانی چیست؟
زمانی که انسان در زندگی هدف ندارد دچار اینرسی یا لختگی سازمانی شده است یا بر عکس اینکه انسان در زندگی و کسبوکارش هدف دارد ولی میل رسیدن به آن ها و شوق دستیافتن به آنها را ندارد و اینکه چگونه میتواند به آن برسد را ندارد، پس لختگی سازمانی برمیگردد به عادتهای بد زندگیمان، عادتهای بد کسبوکارمان و ….
در اینجا قصد داریم تا عواملی که باعث میشود انسان به هدفش نرسد و رشد پیدا نکند را بررسی نماییم:
۱- همفکران:
همفکران انسان زمانی که با او همنوا نباشند این فرد ممکنه همسر فرد، دوست فرد، همکاران فردو … دچار لختگی میشود، مثلا هر روز به او بگویند که نمیشود، آنتونی رابیز میگوید همیشه در زندگی همفکر و مشوقی برای خودتان پیدا کنید یا همفکری بالاتر از خودتان پیدا کنید،
۲- نداشتن برنامه:
نداشتن برنامه دومین عامل لختگی سازمانی است، معنی داشتن برنامه یعنی مشخص کردن اولویتها، مثلا در زندگی ما چه چیزهایی اولویت دارد، انیشتین میگوید در زندگی آن چیزهایی که عاشقش هستی و آن چیزهایی که دوست داری و در زندگی یپرستید و آن چیزهایی که در زندگی واقعا قبول داری را بنویس، واقعا ما در زندگی چه چیزهایی را قبول داریم؟ ۹۸ درصد از افراد روی کره زمین اولویتهای زندگیشان را نمیدانند، و برای همین است که دچار لختگی میشوند، خیلیها ممکن است اعتراض کنند که ما میدانیم، قبول، اما برای بدست آوردن آن اولویت چه کار کردهاید؟ انسان اگر اولویتهایش ویا اهدافش برایش مقدس و مهم باشد برای آن تلاش میکند، پس اولویتهایتان را بشناسید و برای آن تلاش کنید.
۳- خود انسان ها:
خود انسانها موجبات لختگی سازمانی را به وجود میآورند چون نمیتوانند به خوبی تصمیم بگیرند و خوب نمیدانند که از کجا شروع کنند، آدلر در کتاب رهبران قوی خود بیان میکند که انسانی که نتواند خوب تصمیم بگیرد دچار بیهویتی میشود، دچار بیگانگی میشود، دچار خمودی میشود، انسان باید تصمیم بگیرد، تصمیمگیری به این معناست اگر دو برنامه بد و خوب وجود دارد، هم بد را انتخاب کند و هم خوب را انتخاب کند ولی خوب را اجرا کند، تصمیمگیری یعنی اینکه انسان همیشه در کارهای خوب موفق باشد.
نتیجهگیری :
اگر میخواهی موفق باشی حتی در کارمندی ، فعال باش، ایده بده، در کار خودت، نه برای سازمان، آنهایی که دچار لختگی میشوند یک چیز میگویند، خدایا شکر ما کارمند شدیم، و یا خدایا شکر یه لقمه نون به دستمون میرسه، یا خدایا شکر یک آب باریکهای هست، و تصمیم گرفت که رشد نکند، تمام است، لختگی سازمانی تمام وجود او را میگیرد، لختگی زمانی بر انسان حاکم میشود که انسان به جایی که هست و کاری که میکند عادت بکند و تصمیم گیریشون این باشه که کار تمومه. در این زمینه بریان ترسی در قانون جذب میگوید هر انچه فکر میکنی میشود، خوب یا بد.
بدون نظر